حسنـی قصـه ها؛ به روایـت امـروزی، تـو دنیـای مجـازی
حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم
گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟
نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه
پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا
نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا
برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟
نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟
من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟
نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟
نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت
اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟
تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی
خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام
چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام
حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو
درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد
برگرفته از وبلاگ خانم زهرا دری که از طنزپردازان خوب کشورمان هستند
هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد
اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که
در این صفحه می خوانید استتوس های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده.
اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسینتان می کنند.
الف:اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب:بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت:تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث:ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج:جسارت برای ادامه زیستن
چ:چاره اندیشی برای گریز ازگرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گوپی برای اخلاص عمل
ر:رضایت مندی برای احساس شعف
ز:زیرکی برای مغتنم شمردن دمها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق دردها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن دراوج
ص:صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده درصدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف:فداکاریبرای قلب های دردمند
ق: قدر شناسیبرای گفتن ناگفته های دل
ک:کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل:لیاقت برای تحقق امیدها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی:یکرنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
صفحه قبل 1 صفحه بعد